خدا هستی را بر اساس قوانین عادلانه ای بر پا کرده است؛ چنان که گفته می شود: بِالْعَدْلِ قامَتِ السَّماواتُ وَ الاَرْضُ؛ آسمان ها و زمین، با عدالت، پا برجا مى مانند.(عوالى اللآلى ، ج 4، ص 103)
این قوانین الهی شامل: 1. قوانین تکوینی یا همان سنت های حاکم بر جهان است که تبدیل و تحویلی در آن نیست؛ 2. و قوانین تشریعی که خاص انسان است که اصول آن تبدیل و تحویل نمی یابد(روم، آیه 30)، هر چند که برخی از فروع با توجه به مقتضیات زمکانی تبدل و تحول می یابد که از آن به شریعت یاد می شود.(شوری، آیه 13)
از نظر قرآن، قوانین تشریعی با قوانین تکوینی درباره انسان موافق و مطابق است؛ زیرا فطرت انسانی بر اساس همان قوانین تکوینی سامان یافته است.(روم، آیه 30؛ شمس، آیات 7 و 8)
پس دانسته شد که در هستی جز خدا حاکمی نیست که حکم کند و قانونگذار باشد و تشریعات داشته باشد. (یوسف، آیات 40 و 67؛ انعام، آیه 57) البته خداوند دو راه برای کشف قوانین گذاشته است که از آن به عقل و نقل یاد می شود. راه عقلی همان چیزی است که در اصطلاح از آن به احکام عقل یاد شود که خطا در بیان است؛ زیرا عقل حکم نمی کند، بلکه کاشف حکم الهی است؛ به این معنا که اگر در ریاضی و ضرب گفته می شود: دو دو تا چهار تا، این حکم عقل نیست، بلکه کشف عقل از یک حقیقت و حکم الهی در عالم تکوین و ریاضی است. هم چنین وقتی عقل می گوید: العدل حسن؛ عدل نیک است، به این معنا نیست که عقل حکم می کند، بلکه به این معنا است که عقل کشف کرده است که این رابطه میان موضوع و محمل صادق است.
راه دیگر برای کشف احکام تکوینی و تشریعی، راه نقل است که همان وحی و نقل پیامبران(ع) است. با این تفاصیل نمی توان گفت عقل در برابر شرع یا بر عکس قرار دارد؛ زیرا شرع هیچ مقابلی ندارد، بلکه آن چه مقابل هم هستند همان عقل و نقل است؛ یعنی دو راه برای کشف احکام الهی در تکوین و تشریع.
احکام امضایی در حقیقت بیانگر آن است که عقل و نقل هر دو یک حکم الهی را کشف کرده اند؛ چنان که در :هَلْ جَزَاءُ الْإِحْسَانِ إِلاّ الْإِحْسَانُ ؛ پاداش احسان جز احسان نیست، عقل و نقل این حکم الهی را کشف کرده و از آن خبر می دهند.